امروز۱۴۰۳-۰۲-۰۷

امروز یه کم از پدر انریکه براتون گذاشتم

امروزم اپ کردم فکر نمیکنم هیچ دیوونه ای مثل من هر روز اپ کنه….. چیکار کنم عاشقم دیگه 

julioiglesias1

دکترخولیو پوگا- Dr. Julio Iglesias Pugaاز جراحان معروف اسپانیا- و همسرش کارول در ۲۳ سپتامبر۱۹۴۳ در خیابان Altamiro شهر مادرید صاحب اولین فرزند خود شدند سه سال پس از تولد خولیو، خانواده به خیابان Benito Gutierrez نقل مکان کرد خولیو تا زمان ازدواجش در سال ۱۹۷۱ در آن‌جا ماند.
خولیو پس از گذراندن دوران مدرسه وارد کالج Colegio Mayor de San Pablo شد و در رشته حقوق مشغول تحصیل شد خولیو از همان کودکی مثل امروزش در تلالو و درخشش بود او عاشق فوتبال بود و همیشه آرزو داشت که به صورت حرفه‌ای آن را دنبال کند_ خولیو دوازه بان تیم رئال مادرید بود_ اما نیمه شب سپتامبر ۱۹۶۳ همه رویاهای او را به باد داد. آن شب خولیو به اتفاق تعدادی از دوستان نزدیکش ، سوار بر ماشین به طرف خانه می‌راندند که تصادفی وحشتناک روی داد آن‌ها به شدت زخمی شدند سیستم عصبی خولیو آسیب دیده بود و این باعث شد که در ۲۰ سالگی فلج شود. به نظر می‌رسید که دیگر هیچ امیدی وجود ندارد او یک سال و نیم در بیمارستان ماند و به این ترتیب برای همیشه از فوتبال جدا شد.
اما زندگی مسیر تازه ای برای او شروع کرده بود خولیو روزهای کسالت آور بیمارستان را با گوش کردن به رادیو سپری می‌کرد تا این‌که تصمیم گرفت برای هر آهنگی که از رادیو می شنید شعری بگوید شعرهای عاشقانه و محزون، شعرهایش بیشتر حاوی نگرشی دردمندانه به زندگی مردان است. ایلدیو Eladio Magdaleno پرستار جوانی که در بیمارستان از او مراقبت می‌کرد هدیه‌ای بسیار بزرگی به خولیو داد یک گیتار، وقتی برای اولین بار خولیو گیتار را در دستش گرفت هرگز تصور نمی‌کرد که روزی رکوردار فروش بیشترین ترانه در جهان خواهد بود با بیش از ۲۰۰ میلیون کپی که نامش در کتاب گینس ثبت شده است.
در آن روزهای سخت گیتار زدن برای او راهی بود که خاطرات خوشایند رئال مادرید و زمین فوتبال را فراموش کند خاطراتی که روی تخت بیمارستان عذابش می‌داد او کم کم شروع به نواختن کرد و نت‌های موسیقی را یاد گرفت هر روز بیشتر و بیشتر سعی می‌کرد و رفته رفته شعرهایش را هم به نوای گیتار می‌آمیخت. پس از رهایی از بیمارستان تصمیم گرفت تا به تحصیلاتش ادامه دهد وی هم‌چنین برای یادگیری زبان انگلیسی وارد دانشگاه کمبریچ در لندن شد چند هفته پس از آن در سال ۱۹۶۸ اولین ترانه خود را به نام ” Air Port Pub” اجرا کرد که با استقبال مردم مواجه شد در حالی که “تامی جونز” و “بیتلزها” نیز آن‌جا بودند وی سپس با دختری به نام Gwendolyne Bollore آشنا شد که بعدها در موفقیت‌های او تاثیر بسزایی داشت خولیو ترانه Gwendolyne را برای او سرود.
تلاش‌های خولیو برای یافتن یک تهیه کننده سرانجام به بار نشست و توانست اولین ترانه خود را در استودیو مادرید ضبط کند وقتی تهیه کننده از او پرسید: “چرا برنامه‌ها را خودت اجرا نمی‌کنی” او با تعجب پرسید: من که خواننده نیستم.
۱۷ جولای ۱۹۶۸ خولیو جایزه فستیوال de Benidorm برای ترانه “زندگی هم‌چنان جاریست La vida sigue igual” را تصاحب کرد یک سال بعد علاوه بر حضور در دو فستیوال Brassow Golden و San Remo اولین تور دور اسپانیا را نیز برگزار کرد پس از آن او در مقابل بیش از صد هزار نفر در سانتیاگو شیلی به همراه استینگ و دایانا روز Diana Ross آواز خواند وی همان سال وارد عرصه سینما نیز شد. و خیلی زود به پیاده روی معروف هالیوود راه پیدا کرد.
خولیو ۲۰ ژانویه ۱۹۷۱ با Isabel Preysler Arrastria (متولد ۲۵ فبیریه ۱۹۵۱) جامعه شناس و ژورنالیست مشهور اسپانیایی ازدواج کرد حاصل این ازدواج سه فرزند به نام‌های “ماریا”Chabeli” Mara Isabel”( 3 سپتامبر ۱۹۷۱) ، “خولیو Julio José (۲۵ فیبریه ۱۹۷۳)” و”انریکو میگوئل Enrique Miguel (8 می ۱۹۷۵) بود خولیو و ایزابل سال ۱۹۷۸از هم جدا شدند و یک سال بعد عقد ازدواجشان را باطل کردند. خولیو بعدها با میراندا ازدواج کرد که حاصل این ازدواج نیز دو پسر و دو دختر دوقلو به نام‌های ویکتوریا و کریستینا است.

julio

 نشان‌ها و عناوین

۱۹۸۳ دریافت دیپلم افتخار به خاطر داشتن رکورد در ضبط بیشترین ترانه، ثبت نامش در کتاب رکورداران گینس و همچنین تهیه ترانه‌هایی به زبان‌های مختلف دنیا(اسپانیایی، انگلیسی، ژاپنی، ایتالیایی، آلمانی، فرانسه و پرتقالی …)
۱۹۸۴ به عنوان بهترین هنرمند اسمش در پیاده روی مشهور هالیوود نقش بست
۱۹۸۸ برنده جایزه گرامی به عنوان بهترین خواننده لاتین برای آلبوم “یک مرد تنها Un hombre solo”
۱۹۹۲ به عنوان سفیری از Galicia در دانشگاه Spaniard فلوریدا معرفی شد
۱۹۹۵ اولین خارجی بود که در کشور چین موفق به دریافت جایزه فروش طلایی شد .
۱۹۹۷ به عنوان بهترین خواننده لاتین جایزه برتر موسیقی بین المللی موناکو را به خود اختصاص داد.
خولیو ایگلیساس هرگز نمی‌خواهد شب ۸ سپتامبر ۱۹۹۷ را فراموش کند شبی که موفق به دریافت جایزه بزرگ ASCAP Pied Piper در آمریکا شد جایزه‌ای معتبر و ارزشمند که او با پشت سر گذاشتن هنرمندان بزرگی چون فرانک سیناترا، Barbara Streisand و Ella Fitzgerald موفق به دریافت آن شده بود علاوه بر این شهردار میامی یک روز را به نام روز خولیو نام نهاد . و عنوان شهروند افتخاری به او اعطا کرد

آلبوم‌ها


۱۹۸۴ ۱۱۰۰ Bel Air Place
۱۹۸۵ لیبرا LIBRA
۱۹۸۶ در کنسرت In Concert
۱۹۸۷ خولیو julio
۱۹۸۸ بی وقفه Non Stop
۱۹۸۸ لحظه ها Moments
۱۹۸۸ هی hey
۱۹۸۸از کودکی تا زن کامل From A Child To A Woman
۱۹۹۰ شب پرستاره Starry Night
۱۹۹۴ مجنون Crazy
۱۹۹۶ تانگو Tango
۱۹۹۸ زندگی من My Life
۲۰۰۰ شب مهتابی Noche De Cuatro Lunas
۲۰۰۴ ترانه های عاشقانه

مصاحبه

خولیو هنوز هم از درد عشق می‌نالد الکساندر لیوتکوف Alexandra Lioutikoff نائب رئیس انجمن نویسندگان و ناشران آمریکای لاتین می گوید:”خولیو برای ما حکم یک پرچم است نوعی ضمانت برای آمریکای لاتین”. خولیو خواننده محبوب اسپانیایی که نام خود و خانواده‌اش را در جهان پرآوازه کرده است پس از انتشار آخرین آلبومش به نام “طلاق” که سال ۲۰۰۱ وارد بازار شد اینک در خانه‌ای در پانتا کانا punta cana واقع در سواحل کارائیب (جمهوری دومینیکن) روزهای آرامی را پشت سر می‌گذارد “وقتی ۳۵ سال تمام روی صحنه هستید و برای طرفداران مشتاقتان ترانه‌های جدید می‌سرایید طبیعی است که آن‌ها هرگز شما را فراموش نکنند”
او هر روز صبح از خواب بیدار می‌شود و روزی یک و نیم ساعت پیاده روی می‌کند و ورزش‌های سبک انجام می‌دهد ، “هر روز مغزم را تمرین می‌دهم تا این که احساس پیری نکنم” این روزها او شستمین سال تولدش را جشن می‌گیرد” هیچکس، فقط خانواده‌ام ، همسرم هیچ هدیه‌ای برای روز تولدم نگرفته بود او به بچه هایمان اشاره کرد و گفت: این‌ها همه هدایای ما هستند”
این مصاحبه گلچینی از صحبت‌های خولیو در چندین مصاحبه مختلف است.

_ از آلبوم جدید شروع کنیم چرا اسمش را “طلاق” گذاشتید؟
در واقع “طلاق” اسم یکی از ترانه‌های این آلبوم است فکر می‌کنم که کمی سنگین باشد اما نسبت به ترانه‌های دیگر این آلبوم از آن بیش‌تر خوشم می‌آید کمی ساده، کمی متفاوت، کمی تازه و کمی غیر عادی.

_ما در مورد طلاق تحقیق کردیم و دیدیم که مثلا در بلاروس میزان طلاق ۶۸ درصد است پس نتیجه گرفتیم که آلبوم شما آنجا خوب می‌فروشد، در آمریکا طلاق را ۴۹ درصد یافتیم و فکر کردیم آن‌جا هم خوب می‌فروشد اما در اسپانیا میزان طلاق خیلی کم است حول و حوش ۱۷ درصد، یعنی اینکه آلبوم جدید شما ممکن است در زادگاهتان مورد استقبال قرار نگیرد.
خوب اسپانیایی‌ها نیازی به طلاق ندارند(می خندد)، قبلا طلاق گرفتن در اسپانیا کار دشواری بود اما اخیرا قوانینی وضع شده که شرایط را برای طلاق آسان کرده‌است هر چند که من فکر می‌کنم بدون در نظر گرفتن این شرایط باز هم آلبوم جدیدم فروش خوبی داشته باشد.

_ خولیو می‌خواست سفیر شود علم حقوق خوانده بود اما به رئال مادرید رفت و فوتبالیست شد البته می‌دانم که شما فوتبالیست خوبی بودید.
نه ، اینطور نبوده ، من فقط در یک تیم بزرگ بازی می‌کردم رئال تیم بزرگی است البته تا ۲۰ سال قبل!!!

_ و یک تصادف باعث شد که مسیر زندگیتان به کلی عوض شود؟
۲۰ سالم بود که تصادف کردم سیستم عصبی بدنم صدمه دیده بود و پاهایم فلج شده بودند مدتی در بیمارستان بستری شدم این مدت یک و نیم سال طول کشید. رادیویی در اطاقم بود که بیشتر وقتم را با شنیدن موسیقی پر می‌کردم تااین‌که شروع کردم به شعر گفتن، با صدای موسیقی رادیو شعرهای حزن انگیز می‌گفتم پرستاری که مسئول مراقبت از من بود یک گیتار به من هدیه داد و من شروع به نواختن کردم این کار بازوانم مرا قوی می‌کرد چیزی شبیه “فیزوتراپی”، من هر روز تمرین می‌کردم تا این‌که یک خواننده شدم یک خواننده بد!!

_ یک خواننده بد؟
بله ، من شروع به یاد گرفتن کردم همه چیز را می‌شود در زندگی یاد گرفت، این سرگرمی‌های کوچک را جدی گرفتم آنقدر جدی که حرفه من شد حرفه‌ای که عاشقش شدم.

_ و خیلی‌ها هم عاشق موسیقی شما هستند.
نه، نه

_ خیلی شکسته نفسی می‌کنید، این تواضع شما را می‌رساند، حالا از پسرتان انریکو بگویید خوانندهموفقی که مثل شما محبوب و محجوب است.
خوب این در ژنتیک ما است پدرم هم همین طور بود(می خندد)، وقتی در مورد پسرانم حرف می‌زنم یا باید چیزی نگویم یا باید از هر دویشان بگویم خولیو(پسر اولم) به من می‌گوید:”پدر تو ما را نمی‌شناسی”.انریکو، شخصیت خارق العاده‌ای دارد محکم و مستقل، با اینکه من همیشه در سفر بوده ام اما آن‌ها کودکی خوبی داشته اند خوب رشد کرده اند و تحصیلات عالیه دارند خیلی به آن‌ها افتخار می‌کنم.

_ پدرتان چه تاثیری در شما داشته است.
پدرم یک دکتر جراح و بهترین الگوی من بود. بردباریش زبانزد بود روزهایی را یادم می‌آورم که تروریست‌ها او را دزدیده بودند خیلی سخت گذشت او خیلی زود به خانه بازگشت او همیشه برایم بزرگ بود. یک الگوی کامل برای همه زندگیم.

_ در آستانه شروع یک زندگی جدید هستید چه احساسی از این شروع دارید.
برای من، خواندن یک مشغله ابدی است، تنها چیزی که باعث می‌شود به خاطر از دست دادن لحظات افسوس نخورم، لذتی که از خواندن برده‌ام هرگز از خوردن و خوابیدن نبرده‌ام، احساس رهایی، احساس فارغ بودن از هر قید و بندی بسیار لذت بخش است اما حالا گذر زمان را حس می‌کنم نمی‌دانم توان آن را دارم یا نه، مجبورم به این چیزها فکر کنم چون زمان برای من خیلی کم است زندگی شما را در مسیر تازه‌ای قرار می‌دهد و شما دیگر نمی توانید به عبور لحظه‌ها بی تفاوت باشید.

_چه قسمت از زندگیتان را از دست رفته می‌پندارید؟
قطعه‌ای از شعر جورج لوئیس Jorge lvis یادم هست که مضمونش این است:” شرمسارم که هرگز خورشید را قبل از طلوعش ندیدم”، من و زمان به هم پیوسته‌ایم نمی‌توانم هرزش دهم می‌خواهم بیش‌تر بهره مند شوم، کارهای زیادی کرده ام که نتایج آن را خواهم دید می‌توانم لحظات لذت بخشی داشته باشم، می‌توانم عاشق باشم، من می‌خوانم برای این‌که می‌خواهم عاشق بمانم.

مطلب پیشنهادی
جنجالهای کناری گیری انریکه از تور بریتنی اسپیرز

Funny how the years, They just pass us by Seems like yesterday, You were in my life

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *